امشب شب شهادت پیامبره ، ماه صفر داره تموم میشه و شهر ما هم خلوت شده ...!!!!
دیشب دلم خیلی گرفته بود ، توی خلوت خونه ، داشتم دور خودم میگشتم که چشمم به یه کاغذ افتاد یکی از شهدا خاطرات روزهای اخر شهادتش رو نوشته بود ، گفته بود که 6 روز روزه قضا داشته و نیت ده روزه میکنه و روز ششم که تموم میشه شهید میشه . گفته بود که چندین بار ازش خواستم توی دفتر خاطراتم برام چیزی بنویسه ننوشته اون روز خودش گفت دفترت رو بیار تا برات یه چیزی بنویسم . و نوشت :
بر خاک مزار ما ، آیید اگر روزی ، قران خدا خوانید باشور و نوا خوانید.
اخرین یاداشت همین شهید رو خوندم ، دیدم نوشته :
غروب سرخ یاد آور غروب عمر انسانهاست و فردا عملیات است و انشاء الله در خون خود شناوریم .
دلم گرفت ، گریه هام گونه هام رو نوازش داد ، با خدا درد و دل کردم ، چی میکشن اونائی که تو جبهه بودند و الان هستند ....
خدایا ، ما که مثل اونا نمی شیم ، مدتها پیش سنگهای قبر بچه های شهید شهرمون را نگاه می کردم ، تاریخ تولداشون رو که دیدم از خودم خجالت کشیدم ، 23،24،20،18،17 ووو...این سن اون بچه ها بود وما ......
خدایا ،دلم گرفته ، دلم تو رو میخواد ، دلم خلوت تو رو میخواد،دلم ابوحمزه را میخواد، دلم مناجات شعبانیه رو میخواد ،خدای من ،خدای خوب من ، منو اینجوری رها مکن ، منو توی این لجنزار سرگردون نکن ، تنها گریه تو آغوش تو میتونه منو آروم کنه ، نمی خوای آرومم کنی ؟؟؟؟
از رحمتت بعیده نکنی ، ولی عیب نداره هر چی تو بخوای ،هرچی توبخوای ، هر چی تو....