و کاش میشنیدی صدای دردمندیمان را مولای من ، این ، کجائی ، در دردمندیمان مانده ایم ،و مانده ایم با کوهی از فاصله ،فاصله از تو ، فاصله از تمام دل بستگیهایمان ،کاش می امدی ، می دانم ،هنوز برای امدنت زود است ، حیف است که زمین جای پای تو را ببیند ،اخر لیاقت ندارد ، گوئی اسمان بیشتر از زمین و زمینیان قدرت را می دانند .
راستی یادم رفته بود که تو هم هستی ،مرا ببخش آقا جان ،مدتهاست که صمیمیتی که همیشه بین من و تو بود رخت بر بسته گوئی فراموشم کرده ای ، باشد ، مرا به همین گوشه نگاهی شبی نیمه شبی ،گاهی ،دل خوش است
راستی آقا جان نمی آیی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عجب سئوال سختی ، و تو همیشه از جواب این سئوال طرفه می روی
چه حیف .....