سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 RSS  | Atom  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 92511 | بازدیدهای امروز: 14| بازدیدهای دیروز: 27
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان



















اشتراک
 
موسیقی وبلاگ

یاهو


 

 

 

 

دیشب دوباره دلم هوس روزهای جوانی را کرد و سرکی به دفتر یاداشت سالهای دورم کشیدم ...

راستش تصمیم داشتم مطالعه ای داشته باشم ، خیلی وقت بود که بجز موارد کاری به هیچ کتابی سری نزده بودم .

میخواستم دوباره برای خودم ، خدا و مادرم بنویسم اما نشد ، چقدر خوب است که انسان گاهی وقتها برگردد و

پشت سرش را نگاه کند انگاه می فهمد که چقدر از صفحات دفتر خاطراتش را باید پاره کند و دور بریزد .

بگذریم ، مدتی است میخواهم برای خدا بنویسم ، اما نمی شود ، نمی توانم ، دیشب که دیدم چه روزهایی از سر درد

به خدا عاشقانه نوشتم به گذشته و ان روزها یم غبطه خوردم .

بازهم بگذریم ، اینجا دیگر ان وب لاگ قدیمی نیست ، انجایی که می امدم و می نوشتم و می خواندم و ...

تنها تبدیل شده است به جایگاهی برای روزهای دل تنگی .

جایی در فیس بوک نوشتم گاهی اگر انسان ننویسد می میرد و دوستی برایم نوشت و گاهی اگر بنویسد .

خسته ام از این فضای الوده که همه چیز رنگ و بوی سیاست گرفته است . کنج دنجی را میخواهم که خودم باشم و خدا و حرفهای

خودمانیمان که تنها هر دو میدانیم ، من و او ، شاید هیچوقت این فرصت فراهم نشود اما باید بود انتظار کشید .

باشد ، کافی است این چند جمله اندکی از کاسه سر ریز شده دل را خالی می کند . تا خدا چه بخواهد ...







          (چهارشنبه 89/12/4 :: ساعت 5:6 عصر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ