سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 RSS  | Atom  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 92815 | بازدیدهای امروز: 1| بازدیدهای دیروز: 38
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
لینک های دوستان
لوگوی دوستان



















اشتراک
 
موسیقی وبلاگ

یاهو


اینجا کهف الشهداست یه فضای کوچولو به عرض تقریبا یک متر ونیم و طول چهار متر ساعت 7.5 شبه و من یه گوشه این غار کز کردم و دارم به بچه هایی که جلوم خوابیدن و معلوم نیست اسمشون چیه فکر می کنم .

اه ، خدایا، الان اینجا منم و تو و 5 تا عزیزی که فقط تو می دونی اونا کین

خدایا، از اینها خجالت می کشم ، خجالت میکشم، خجالت میکشم ...

به سن و سال اونا نگاه میکنم 22، 23، 24، 25 و من ...

 اه ، توی این شهر صدای ترقه های مردم میاد ئو اینجا ....

نمی دونم چی بگم ، چی بگم چی بگم

دلم گرفته ا خدا دلم گرفته ...

اخدا دلم گرفته ، ار این شهر خشته ام اخدا خسته امتخشته ام خسته ام

ای خدا بحق اینها بحق اینها بحق اینها بحق اینها

شب جمعه هست و امروز هم گذشت و اقامون نیومد ، چی بگم چی بگم چی بکم

خدایا خدا یا الان منم و این بچه ها ، منم و این بچه ها و تاریکی شب و یه دل تنگ و چشمائی که داره قطره قطره به پای عشق تو شبنم میریزه .خدایا میخوام برات نار کنم ، میخوام نثل اون موقعائی که دیونه وابا هات حرف می زدم باز هم باها تحرف بزنم

می بینمی منو ، ممی بینی منو ، خدایا دلم کرفته دلم ... می خواد دلم کربلا می خواد ، چی بگم خدایا چقدر می خوای امتحانم کنی چقدر میخوای امتحانم کنی خدایا من نمی تونم الان مثل خیلی از ادمهای توی این شهر برم و گناه کنم ، ببرم و به دنیام برسم ، اما نرفتم اومدم اینجا کنار این بچه ها تو ی این سرما کر کردم و باتو حرف می زنم ، نمی خدای جواینم بدی ، نمی خوای جوایم بدی نیم خوای جوایبم بدبهی

خسته ام خدا خسته ام خسته از خود از رفتار م خدایا من می تونم گناه کنم اما می کنم بخاطر تو چون تو خواستی چون تو گفتی نکن چون تو خواستی

خدایا دلم برا سعید تنک شده خدا یا من سهیل رو میخوام خدایا من مادرم رو میخوام بابام رو میخوام خدیای پس کرمنتکجاست می دونم زیاده خودم ازت خواستم بهم درد بدی اما دیگ نمی تونم می ترسم تحمل درد رو دارم اما تحمل غاینکه از تو درو باشم رو ندارم اما تحمل اینکه فکر گناه تو سرم بیفته رو ندارم ، تحمل وسوسه شیتون رو ندارنم ندرم خدا ندارم ندارم ندارم

تو که خوب یادته ......

گفتم باهات درد و دل کنم ، اما نذاشتی و از پیش بچه ها انداختیم بیرون اشکال نداره تو خواست اشکال نداره تو خواستی ، تو خواستی

تو که بد نمی خوامی می خوای ؟

تو بد میخوای >؟ رای بنده ات بد می خوای نه نمیخوای

یادته سعید چی گفت یادته کفت میام و میبرمت

یادته یادته یا تو هم یادت رفته مثل اون یکه یادش رفت یادته اومد توی خوابم بهم گفت کفشات بپوش و بیا یادته گفتمش کفش ندارم یادته بهم گفت کفشای من بپوش ای خدا ای خدا خشته ام

به خودت قسم از این جدائی خسته ام باشه باشه هر چی تو بخوای دیگه مگه کسی شده بهتر از تو برام چیزی بخوادنه من هیچی نمی خوام هیچ هیچ هیچ فقط همین رو میخوام بعضی وقتها منو بشون کنارت منو بشون کنارت منو بشون کنارت پای درد و دلام گوش کن همین همین همین




          (چهارشنبه 88/5/7 :: ساعت 7:49 عصر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ