• وبلاگ : مسافر آسمان
  • يادداشت : يك سئوال
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مانده بود چه بگويد. حرفي براي گفتن نداشت. از خجالت سرش را پايين انداخته بود و اشک مي ريخت. چاره اي نبود ... دو دستي امانتي را تحويل داد و گفت: "ببخشيد! امانتدار خوبي نبودم؛ پهلويش شکست ..."

    متنت بسيار زيبا بود اشكم رو واقعا در آورد...آقا جان نمي آيي؟؟؟؟